محل تبلیغات شما
از همین‌جا سینه مبهم می‌زند خیمه‌ حالا در محرم می‌زند خوب می‌دانسته لابد غنچه‌یی گردن‌اش پیداست. محکم می‌زند تا مبادا کار راحت بگذرد سنگ و چوب آورده با هم می‌زند دیده جای سالمی در کار نیست با زبان‌اش نیش ارقم می‌زند نیزه را برده دقیقاً جای زخم. خون قلب‌ست این که نم‌نم می‌زند تا رسیده. غارتی‌ها رفته‌اند بی‌شرف انگشت را هم می‌زند اسب و نعل تازه می‌خواهد چرا؟! زخم را شاید که مرهم می‌زند □□□ نی حریف لب شد آخِر.

قصیده‌ی «شَوَدیه»

شبی خوش است بدین قصه‌اش دراز کنید

آينه‌ی آفتاب دست شما بود

می‌زند ,هم ,زخم ,جای ,کار ,اسب ,هم می‌زند ,می‌زند تا ,و نعل ,بی‌شرف انگشت ,رفته‌اند بی‌شرف

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها